درد روانی غیرقابل تحمل، محرک شایع در خودکشی است (اشنایدمن ، ۱۹۹۳).
فرد خودکشی گرا در حالت برانگیختگی از اختلال قرار دارد یعنی درد و رنج روانی شدید و درد غیرقابل تحمل است.
ویلیام استایرون (۱۹۹۰ به نقل از مارش، ۲۰۱۰ ) نویسنده کتاب مشهور انتخاب سوفی ، این درد را یک توفان عربده کش تمام عیار در مغز نامید. این درد، احساس درد است. همانطور که منینگر (۱۹۸۳) خاطر نشان میسازد: علی رغم اینکه انگیزه های دیگری (عناصر، آروزها) نیز مشهود و آشکار است ولی فرد در ابتدا می خواهد از دردی رهایی یابد که در یک آسیب تجربه کرده است یعنی فاجعه ای مصیبت بار. فرد هیجان هایی نظیر تحت فشار قرار گرفتن، طرد شدن، محرومیت، تنها و بی کس بودن، درماندگی و به ویژه نا امیدی و بی پناهی را احساس می کند. این هیجان های ناتوانی، احساس ناامیدی و بی پناهی برای بسیاری از افراد خودکشی گرا دردناک است.